جدول جو
جدول جو

معنی جیک جیک - جستجوی لغت در جدول جو

جیک جیک
آواز مرغان، سخنی که فهمیده نشود کلام غیر فصیح
تصویری از جیک جیک
تصویر جیک جیک
فرهنگ لغت هوشیار
جیک جیک
آواز مرغان، سخنی که فهمیده نشود، کلام غیرفصیح
تصویری از جیک جیک
تصویر جیک جیک
فرهنگ فارسی معین
جیک جیک
از اصوات، صدای جوجه ی پرندگان، ساکت، آرام، صدای مبهم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیک نیک
تصویر پیک نیک
گردش دسته جمعی در خارج از شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک یک
تصویر یک یک
یکی پس از دیگری، یکی یکی، تک تک، یکایک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
نام آواز افتادن قطره های آب، حکایت صوت فروافتادن قطره ها، آواز فروافتادن قطره ها، حکایت صوت فروچکیدن قطره ها، (یادداشت مؤلف)، آواز مرغان، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم، آواز عطسۀ پیاپی زکام زده، صوت عطسه های خرد آواز پی در پی، پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
فردفرد. یکی یکی. یک نفر یک نفر. یک عدد یک عدد: شاگردان یک یک از در بیرون می روند. تک تک:
لاجرم گویی که یک یک ذره را
در درون پرده ای باری دگر.
عطار.
و به گاه خلوت و فرصت یک یک را عرضه می دارد تا نشان می فرماید. (تاریخ غازانی ص 333). و رجوع به یکی شود
لغت نامه دهخدا
به خوبی، کاملاً، به کلی، یک باره:
جان دریغم نیست از عیسی ولیک
واقفم بر علم دینش نیک نیک،
مولوی،
گفت نادر چیز می خواهی ولیک
غافل از حکم خدایی نیک نیک،
مولوی،
تو قیاس از خویش می گیری ولیک
دور دور افتاده ای تو نیک نیک،
مولوی
لغت نامه دهخدا
کلمه ای است که در خواندن مرغان خانگی استعمال کنند، (ناظم الاطباء)، حکایت صوت به هم خوردن دندانها یا تصور بهم خوردن استخوانهای بدن از سرما
لغت نامه دهخدا
(قَ یَ چَ مَ)
ده کوچکی از دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
آواز جنبش عقربک ساعت، حکایت صوت عقربه های ساعت، (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)، آواز حرکت یکنواخت رقاصک یا پاندول ساعت و جز آن، تک تک
لغت نامه دهخدا
(یَ جی)
دهی از دهستان حومه بخش شاهپور شهرستان خوی. واقع در پنجهزار و پانصد گزی خاور شاهپور و دو هزار و پانصد گزی شمال شوسۀ شاهپور به ارومیه. جلگه، معتدل، مالاریائی، دارای 150 تن سکنه. آب آن از رود خانه زولا، محصول آنجا غلات و حبوبات - شغل اهالی آن زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم و لباس بافی است. راه آن ارابه روست و تابستان از راه ارابه رو شاهپورمیتوان اتومبیل برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
رفتن جمعی به سفر یا گردش بطور دانگی که هر یک سهم هزینۀ خویش بدهد، سور دانگی در بیرون شهر، گردش دسته جمعی دانگی
لغت نامه دهخدا
آواز عطسه پیاپی زکام زده، پیک پیک عطسه کردن حکایت صوت عطسه های پیاپی زکام زده پیک و پیک. یا پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گردش دسته جمعی که هر کس سهم خود را از هزینه خود بدهد انگلیسی دانگی دانگانه توژی توشی غذا خوردن و گردش دسته جمعی که هر فرد سهم خود را می پردازد دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ای از راسته راست بالان که همه چیز خوار است و اکثر بمناسبت زندگی بحالت انزوا بالهایش را از دست داده. این حشره در زیر زمینها و باغها و مزارع فراوان است. الی ورجه. جیک صرار
فرهنگ لغت هوشیار
یکی پس ازدیگری، فردافرد جدا جدا. مقیاس متداول درمیان گراورسازان برای تهیه گراورها و کلیشه هایی که درست معادل عکس تصویر اصلی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیک نیک
تصویر پیک نیک
گردش و تفریح دسته جمعی در بیرون شهر
فرهنگ فارسی معین
تفریح، تفرج، گردش، گشت، هواخوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آرام آرام، صوتی برای فراخواندن پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای سوختن نرمه ی هیزم و سرشاخه های خشک درخت، صدای گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوک درخت، جیرجیرک
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای جیرجیرک، صدای پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
کم توان
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای فرو ریختن قطرات آب
فرهنگ گویش مازندرانی
التماس کردن، با تضرع و ناله از چیزی نالیدن، گزگز پا در اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
رعشه و لرزش در اثر سرما، لرز شدید بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
صوتی برای جاکردن اردک ها
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، صدای جوجه ی پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، (صدای جوجه ی پرندگان در شب) ، صدای آرام، صدای مبهم
فرهنگ گویش مازندرانی
جوجه
فرهنگ گویش مازندرانی
صوتی برای رام کردن مرغ و ماکیان، طلب شیرمادر از سوی زبان
فرهنگ گویش مازندرانی
واحدی برابر با هم در تقسیم تولیدات کشاورزی، در نظام تولیدی
فرهنگ گویش مازندرانی
جیک جیک هکاردن
فرهنگ گویش مازندرانی